تقدیم به تمام عاشقان

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 577
تعداد نظرات : 279
تعداد آنلاین : 1

Alternative content



جامعه مجازي رازعشق

مژده                مژده
وبلاگ عاشقانه razeeshgh.loxblog .com  تبدیل به سایت شد
 سلام دوستان عزیز

جامعه مجازی راز عشق به امکانات بی نظیر در نوروز 91 راه اندازی شد

از امکانات این جامعه مجازی: چت خصوصی و چت روم پیشرفته، اشتکراک گذاری مطالب، موزیک، عکس و ویدیو، تالار گفتگو فوق پیشرفته، ايجاد آزمون و...

همین الان میتونید عضو جامعه مجازی ما شوید
razeeshgh.ir

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: جمعه 21 بهمن 1398برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

گل نازم

گل نازم دلم تنگه نذاشتن پیش هم باشیم
باید هر دو جدا از هم شریك درد و غم باشیم
دلم تنگه واسه چشمات

دلم تنگه گل نازم منم مثل تو دلگیرم
میدونم عاقبت یك شب از این دلتنگی میمیرم

دلم تنگه گل نازم نگی از تو جدا بودم
اگه پرسیدن اون كی بود نگی من بی وفا بودم
دلم تنگه واسه چشمات

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: شنبه 3 دی 1390برچسب:گل نازم,دلم تنگه, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

ببار باران

ببار باران به جای
 بغض های نشکسته ام
ببار هر چه بیشتر تا
تسلی شوی
بر زخم های دلم
ببار و ببار
تا گم شوم
در سیل کوچه های درد
ببار باران ببار
 تا نبینم !!
هیچ طلوعی را
 در این دنیای نامرد!!

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: شنبه 28 آبان 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

حسرت خیس


دوباره خزون اومد نم نم بارون می زنه تو صــورتم
بوي خاك و نم كوچه ميگه هنوز ديوونتم
رعدو برق فهميده انگار زندگيم شده غم انگيز
دستاي كيو گرفتي زير بارو ن هاي پاييز
مي خوام اينجا با تو باشم زير بارونها دوباره
ولي افسوس نه تو هستي نه ديگه بارون مي باره
خزونم داره مي ره نمونده برگي رو درختا
من هنوز منتظرم توي جاده تك و تنها
ديگه بارون نمي باره توي جاده پر برفه
به خداي آسمونها عشقت از يادم نرفته
مي خوام اينجا با تو باشم زير برف و باد و بارون
نيايي با خاطراتت سر ميزارم به بيابون

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: شنبه 28 آبان 1390برچسب:حسرت خیس,دوباره خزون اومد نم نم بارون مي زنه تو صورتم, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

هراس

گريه ­هام کوه صبورو مي­شکنه
گريه مرد غرور و مي­شکنه
مي­دونم از من و دل ، دل مي­کني واي مي­دونم
ديگه شبها غزل­هاي کوچه­ باغي مي­خونم
واي مي­دونم  غم مي­مونه ، من مي­مونم
گريه هام کوه صبورو مي­شکنه
گريه مرد غرور و مي­شکنه
رنگ تنهايي دل ، بي­ تو همرنگ هراس
هيزم دورخ من ، بي­ تو نيلوفر و ياس
ديگه با من به بهار ، نه شکفتن نه غرور
مي­ميره قوي سفيد ، روي درياچه دور
گريه ­هام کوه صبورو مي­شکنه
گريه مرد غرور و مي­شکنه
مي­دونم مثل شهاب ، تو يه شب پر مي­زني
با گريزت به دلم ، زخم خنجر مي­زني
ديگه در غربت شب ، صداي گريه مياد
يه طرف گريه من ، يه طرف ناله باد
گريه هام کوه صبورو مي­شکنه
گريه مرد غرور و مي­شکنه

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: جمعه 27 آبان 1390برچسب:حراس,گريه ­هام کوه صبورو مي­شکنه, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

واست می میرم


سردی نگاهو بشکن , فاصله سزای ما نیست
تو بمون واسه همیشه , این جدایی حق ما نیست
بودن تو آرزومه , حتی واسه یه لحظه
می میرم بی تو
خوندن من یه بهانه است , یه سرود عاشقانه است
من برات ترانه می گم , تا بدونی که باهاتم
تو خود دلیل بودنم , بی تو شب سحر نمی شه
می میرم بی تو
من عشقت رو به همه دنیا نمیدم , حتی یادت رو به کوه و دریا نمیدم
با تو می مونم واسه همیشه
اگه دنیا بخواد من و تو تنها بمونیم , واست می میرم جواب دنیا رو میدم
با تو می مونم واسه همیشه
خاطرات تو رو چه خوب چه بد حک می کنم , توی تنها ییام فقط به تو فکر می کنم
با تو می مونم واسه همیشه

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: پنج شنبه 26 آبان 1390برچسب:فاصله سزای مانیست,واست میمیرم, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

با تو انگار تو بهشتم

با تو این تن شکسته، داره کم کم جون میگیره
آخرین ذرات موندن، توی رگهام نمیمیره
با تو انگار تو بهشتم، با تو پرسعادتم من
دیگه از مرگ نمیترسم، عاشق شهامتم من

اگه رو حصیر بشینم، اگه هیچ نداشته باشم
با تو من مالک دنیام، با تو در نهایتم من
با تو انگار تو بهشتم، با تو پر سعادتم من
دیگه از مرگ نمیترسم، عاشق شهامتم من

با تو شاه ماهی دریا، بی تو مرگ موج تو ساحل
با تو شکل یک حماسه، بی تو یک کلام باطل
بی تو من هیچی نمیخوام، از این عمری که دو روزه
نرو تا غم واسه قلبم، پیرهن عزا بدوزه

با تو انگار تو بهشتم، با تو پر سعادتم من
دیگه از مرگ نمیترسم، عاشق شهامتم من

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:با تو انگار تو بهشتم,شعر عاشقانه, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

برو به سلامت

بروخوبم به سلامت ، تو به من دینی نداری
برو با خیال راحت ، چرا اینقدر بی قراری ؟
برو پیش عشق تازه ت ، نگران من نباش
تو چشام نگاه نکن ، نمک رو زخم من نپاش
نمی خوام توی نگاهت ببینم نفرتو راحت
یا تحملم کنی و واسه تو بشم یه عادت
اگه دیگه چشمای من تو دلت جایی نداره
اگه حرفام روی لب هات گل لبخند نمی کاره
برو تا بازم بخندی ، من به لبخند تو زنده م
وقتی تو پیشم نباشی ، به خیالت دل می بندم
اگه واسه قصه ی ما شعر عاشقونه ای نیست
یا اگه برای موندن دیگه هیچ بهونه ای نیست
اگه فکر میکنی دیگه ، این من و تو ما نمیشه
برو خوبم ، به سلامت ، خوب و خوش باشی همیشه
تو که تقصیر نداری ، تنهایی تقدیر منه
غم و گریه و جدایی ، همه تقصیر منه
برو خوبم ، به سلامت تو به من دینی نداری
برو با خیال راحت

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: یک شنبه 1 آبان 1390برچسب:برو,برو به سلامت, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

نرو

چرا حس میکنم هستی کنارم
چر این رفتنو باور ندارم
چرا گم میکنم روز و شبارو
چرا حس میکنم داری هوامو
چرا هستی میونه خواب و رویا
چرا پر میشه تو هرم نفسها
دارم نفس نفس نبودن تو کم میارم
میخوای بری تورو به این ترانه میسپارم
ولی نرو .... نرو بمون ...
نرو که جز تو چاره ای به جز خودت ندارم
نرو بمون نرو بمون نرو بمون کنارم
اخه ترانه هام همش بهونت و میگیرن
اگه بری همه کهنه میشن بی تو میمیرن
اگه بری چشامو پشت جاده جا میذارم
اگه بری خود بارون میشم برات میبارم
دارم نفس نفس نبودن تو کم میارم
میخوای بری تورو به این ترانه میسپارم
ولی نرو .... نرو بمون ...
نرو که جز تو چاره ای به جز خودت ندارم
نرو خیال نکن بدون تو دووم میارم

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: شنبه 30 مهر 1390برچسب:نرو,چرا حس میکنم هستی کنارم, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

نرو

نرو توهم مثل من نمی تونی دووم بیاری نرو
تو هم مثل من تو غصه کم میاری نرو
نرو تو هم می پوسی میمیری بی من نرو
تو هم طاعون غم میگیری ای من نرو
نرو تو که میدونی من بی تو تو بی من یعنی حسرت
تو که می دونی بی جواب میمونه عشق و عادت
تو که میدونی کم میشم تو که میدونی کم میشی
تو که میدونی هم آغوش  غم میشی نرو
بری جواب روزات چی میدی
حرفای مارو تو گوش کی میگی
تو که می دونی تو این بچه بازی هردومون بازنده بازیم
نرو که رفتنت صلاح ما نیست
ببین جدایی تو نگاه ما نیست
نرو نزار بگن عشق یعنی حسرت
نزار این تمنا بشه نفرت
نرو تو که میدونی من بی تو تو بی من یعنی حسرت
تو که می دونی بی جواب میمونه عشق و عادت
تو که میدونی کم میشم تو که میدونی کم میشی
پس نرو نرو ...

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: چهار شنبه 27 مهر 1390برچسب:نرو, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

نزدیک میشم...

نزدیک میشم وقتی حواست نیست 

اونقد که مرزی جز لباست نیست

از پشت سر چشماتو میگیرم 

بگو کی ام که برگشتم !؟ 

بگو !  وگرنه می میرم

 منم اونکه تظاهر کرد نداره دیگه احساسی 

شاید واسه همینم هست که دستامو نمیشناسی

 منم اونکه ازت دوره ولی قهرش حقیقت نیست 

که با تموم دلتنگیش تولد ِ تو دعوت نیست !

 شاید از صورت ِخستم.. از این لحن ِ غم آلودم 

بفهمی من کی ام امشب ! کجای زندگیت بودم !

نمیخواستم بدونی تو چرا به گریه افتادم ... 

اگر اصرار میکردم تو رو از دست میدادم ! . . .

 منم اونکه تظاهر کرد نداره دیگه احساسی 

شاید واسه همینم هست که دستامو نمیشناسی !!

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عشق یعنی

عشق يعني خون دل يعني جفا
عشق يعني درد و دل يعني صفا
عشق يعني يك شهاب و يك سراب
عشق يعني يك سلام و يك جواب
عشق يعني يك نگاه و يك نياز
عشق يعني عالمي راز و نياز
عشق يعني تا ابد فاني شدن
عشق يعني عابد و زاهد شدن
عشق يعني همچو ليلا خون شدن
یا چو مجنون راهی صحرا شدن
عشق یعنی تیشه فرهاد ها
عشق یعنی عالم فریاد ها
عشق یعنی زخم کوه بیستون
عشق یعنی ناله های درد و خون
عشق یعنی در جهان رسوا شدن
عشق یعنی یکه و تنها شدن
عشق یعنی التماس و انتظار
عشق یعنی تا ابد با من بمان

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: پنج شنبه 21 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تو که معنای عشقی به من معنا بده

تو كه معنای عشقی به من معنا بده ای یار
دروغ این صدا را به گور قصه ها بسپار
صدا كن اسممو از عمق شب از لب به دیوار
برای زنده بودن دلیل آخرینم باش
منم من بذر فریاد خاك خوب سرزمینم باش
طلوع صادق عصیان من بیداریم باش
عشق گذشتن از مرز وجوده
مرگ آغاز راه قصه بوده
من راهی شدم نگو كه زوده
اون كسی كه سرسپرده مثل ما عاشق نبوده
من راهی شدم نگو كه زوده
اما اونكه عاشقونه جون سپرده هرگز نمرده

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: یک شنبه 17 مهر 1390برچسب:تو که معنای عشقی به من معنا بده, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

من فقط عاشق اينم ...

من فقط عاشق اينم حرف قلبتو بدونم
الكي بگم جدا شيم تو بگي كه نميتونم
من فقط عاشق اينم بگي از همه بيزاري
دو سه روز پيدام نشه و ببينم چه حالي داري
من فقط عاشق اينم عمري از خدا بگيرم
اينقدر زنده بمونم تا بجاي تو بميرم
من فقط عاشق اينم روزايي كه با تو تنهام
كار و بار زندگيمو بزارم براي فردا
من فقط عاشق اينم وقتي از همه از كلافم
بشينم يه گوشه دنج موهاي تو رو ببافم
عاشق اون لحظه ام كه پشت پنجره بشينم
حواست به من نباشه دزدكي تو رو ببينم
من فقط عاشق اينم عمري از خدا بگيرم
اينقدر زنده بمونم تا بجاي تو بميرم

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: شنبه 16 مهر 1390برچسب:من فقط عاشق اينم,عشق, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

میاد یه روزی ....

میاد یه روزی که دلت تنگ میشه باز برای من
 
تو روز خوش نمی بینی در میاری اشکای من
 
هر روز ازت دل میکنم دوباره عاشقت میشم 
 
نفرین نمی کنم ولی نمیدونی چی می کشم
 
نه میتونم باهات باشم نه میتونم ولت کنم
دلم میگه اون روز میاد که تو رو مهربون کنم
کیو داری زجرش میدی یکی که عاشق تو بود
یکی که هم خونه ی تو دستاش تو دستای تو بود
 
یکی که از دنیا فقط یه دلخوشی مونده براش
دلتنگ اون میشه بازم دلی که تنگ بوده براش
 
اما همش خیال که دوباره مهربون بشی
خلاصه که ترسم اینه طعمه ی اینو اون بشی

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: پنج شنبه 14 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دستای تو

اي كه بي تو خودمو تك و تنها مي بينم
هر جا كه پا مي ذارم تورواونجا مي بينم
يادمه چشماي تو پر درد و غصه بود
قصه ئ غربت تو قدصد تا قصه بود
ياد تو هر جا كه هستم با منه
داره عمر منو آتيش مي زنه
تو برام خورشيد بودي توي اين دنياي سرد
گونه هاي خيسمو دستاي تو پاك مي كرد
حالا اون دستا كجاست اون دوتا دستاي خوب
چرا بي صدا شده لب قصه هاي خوب
من كه باور ندارم اون همه خاطره مرد
عاشق آسمونا پشت يك پنجره موند
آسمون سنگي شده خدا انگار خوابيده
انگار ازاون بالاها گريه هامو نديده
ياد تو هرجا كه هستم با منه
داره عمر منو آتيش مي زنه

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: چهار شنبه 13 مهر 1390برچسب:دستای تو,اي كه بي تو خودمو تك و تنها مي بينم, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

باز هم نام تو

باز هم با نام تو افسا نه اى گلريز شد

باز هم در سينه ام عشق تو شور انگيز شد

باز هم همراه بوى ميخك و محبو به ها

خاطراتم پر كشد با ياد تو در كوچه ها

باز هم وقتى نگاهت گيرد از من فاصله

ديده ام مى بارد اما نم نم و بى‌حوصله

باز قلب پنجره بر روى‌من وا مى شود

باز هم پروانه اى در باغ پيدا مى شود

باز هم لاى‌كتابم مى‌نهم يك شاخه ياس

مى‌كنم بهر پيامى قاصدك را التماس

باز هم در هر شفق دلتنگ و دلگير مى‌شوم

باز هم با ياد تو سر شار رويا مى‌شوم

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: شنبه 9 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست...


وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست

ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست

در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید
هی صدا در کوه،هی “من عاشقت هستم” شکست

بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند
دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست

عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد
قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست

وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد
پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: شنبه 9 مهر 1390برچسب:وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست,عشق, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

چراغهارو خاموش کن

چراغ هارو خاموش کن،هوا هوای درده
دوست ندارم ببینی،چشمی که گریه کرده...
چراغ هارو خاموش کن،سرگرم گریه باشم
میخوام به روم نیارم باید ازت جدا شم
فکر نبودن تو دنیام ومیسوزونه
چراغ هارو خاموش کن،چشم و چراغ خونه
یه خورده آرومم کن ،نشون نده که سردی
حالا وقت دروغه بگو که برمیگردی...
از شرم اشکهای من رفتی چرا یه گوشه
ازم خجالت نکش،چراغ ها که خاموشه
اگه دلت هنوزم باهام یه کم رفیقه
یه خرده دیرتر برو فقط یه چند دقیقه...

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: سه شنبه 5 مهر 1390برچسب:چراغهارو خاموش کن, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

می میرم اگه نباشی

دل تو دلم نیست دل من پیش تو گیره
دست خودم نیست دل من واست می میره

دل تو دلم نیست اون روزا دل بی قراره
دست خودم نیست طاقت دوری نداره

دل تو دلم نیست وقتی دستام و می گیری
گریم می گیره وقتی از پیشم تو میری

دست خودم نیست می دونم می خوام فدا شم
دل تو دلم نیست من می خوام مال تو باشم

با تو من همیشه تو رویام بی تو من غرق تمنام
میخوام دستاتو بگیرم ببین واسه عشقت میمیرم

تو بیا همسفر من باش به فکر چشم ترم باش
میخوام همدم من تو باشی میمیرم اگه نباشی

توی قلب من همیشه جاته زندگیه من دو تا چشاته
خونه ی دلم با تو بهاره آسمون من پر از ستاره

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: جمعه 11 شهريور 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عاشقم من


عاشقم من عاشقی بی قرارم
کس ندارد خبر از دل زارم
آرزویی جز تو در دل ندارم
من به لبخندی از تو خرسندم
مهر تو ای مه آرزومندم
بر تو پابندم
از تو وفا خواهم
من ز خدا خواهم
تا به رهت بازم جان
تا به تو پیوستم
از هم بگسستم
بر تو فدا سازم جان

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: جمعه 17 تير 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تو بارون که رفتی ...


یه بغض شکسته رفیق گلوم شد
تو بارون که رفتی ، دل باغچه پژمرد
تمام وجودم توی آینه خط خورد
هنوز وقتی بارون تو کوچه می باره
دلم غصه داره
دلم بی قراره
نه شب عاشقانه است
نه رویا قشنگه
دلم بی تو خونه
دلم بی تو تنگه
یه شب زیر بارون ، که چشمم به راهه
می بینم که کوچه پر نور ماهه
تو ماه منی که تو بارون رسیدی
امید منی تو شب نا امیدی....
 

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: یک شنبه 12 تير 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

آسون وداع کردم باهات

 

آسون وداع کردم باهات، با اینکه می مردم برات
کاشکی نمی ذاشتم بری، کاشکی می افتادم به پات
خواستم بگم ترکم نکن، پیشم بمون ای نازنین
شرح پریشونیم و تو، چشمای بارونیم ببین
هر شب با کلی اشتیاق، زل می زدم به آسمون
فرصت نمونده واسه ی، ابراز احساس جنون

رفتی و من تنها شدم، با این غم نا مهربون
هرجا پی ات گشتم ولی، هیچ جا نبود از تو نشون
دل خوش به این بودم تو هم، گاهی کنار پنجره
ماه و تماشا می کنی، با کولی باری خاطره
هر شب با کلی اشتیاق، زل می زدم به آسمون
فرصت نمونده واسه ی، ابراز احساس جنون

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: شنبه 11 تير 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

حلالت میكنم اما ...

حلالت میكنم اما هنوزم از تو دلگیرم
تو میخندی و من آروم تو دست گریه میمیرم
حلالت میكنم اما نباید از خودم رد شم
تو گم میشی و من اینجا
تو رو با گریه می بخشم
تقاص آرزوهامو كجای قصه پس دادی
كه از اوج پریدن ها به خاك گریه افتادی
كجای قصه پرواز چراغ راه رو گم كردم
كه باید اینهمه تنها به سوی خونه برگردم
حلالت میكنم اما به دیروز تو زنجیرم
تو رو گم میكنم وقتی تو دست گریه میمیرم
حلالت میكنم اما نمیتونم كه برگردم
تمومه آرزوهامو تو دنیای تو گم كردم
 
من از روزایی میترسم كه پشت مرز تقدیرن
از اینكه حتی فرداهام تو دستای تو میمیرن
حلالت میكنم اما هنوزم از تو دلگیرم...

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: چهار شنبه 8 تير 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

ببار آسمون
ببار آسمون
نزار کسی ببینه گریه هامو
بزا پنهون کنم بغض صدامو
آخه هیچکی نمی خواد که بخونه
از تو نگاه من گلایه هامو
بگو تا کجا باید برم تا دل آروم بگیره
کی میتونه غم و از من بگیره
اونی که شیشه ی دل و شکسته
حتی سراغی از من نمی گیره
بخون تو هم صدای من آسمون
دل خسته ام از بازیه این زمون
انگاری که دله تو رم شکستن
بغضت رو بشکن اره بارون بزن
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: سه شنبه 7 تير 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

زندگی با تو بهتره

عشق من وتو، توی قلبم می مونه
 لمس دست تو توی قلبم می مونه
 تو هستی با من توی رویای شبونه
ذكر تو هستم با این دستای سردم
زندگی با تو تو بهتره، می خوام عاشقت بمونم، نگو حرف رفتنو ،بی تو من نمی تونم ،
 زندگی با تو تو بهتره می خوام عاشقت بمونم، نگو حرفه رفتنو، بی تو من نمی تونم
 عشق من و تو، توی قلبم می مونه، عطر دست تو توی یادم می مونه،
 روزهای با تو هرگز یادم نمیره، هرگز یادم نمیره

 وقتی تو هستی قلبم باروم می گیره قلبم آروم می گیره
  زندگی با تو تو بهتره می خوام عاشقت بمونم، نگو حرف رفتنو، بی تو من، نمی تونم
زندگی با تو تو بهتره می خوام عاشقت بمونم نگو حرف رفتنو، بی تو من نمی تونم
 زندگی با تو تو بهتره

می خوام عاشقت بمونم، نگو حرف رفتنو، بی تو من نمی تونم زندگی با  تو بهتره، بذار تو دنیات بمونم
 نگو حرفه رفتنو بی تو من نمی تونم
 ای عشق من ، تو بهترینی  می خوام عاشقت بمونم زندگی با تو بهتره می خوام عاشقت بمونم نگو حرف رفتن رو بی تو من نمی تونم

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: سه شنبه 7 تير 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

برام هیچ حسی شبیه تو نیست

برام هیچ حسی شبیه تو نیست
كنار تو درگیر آرامشم
همین از تمام جهان كافیه
همین كه كنارت نفس میكشم
برام هیچ حسی شبیه تو نیست
تو پایان هر جستوجوی منی
تماشای تو عین آرامشه
تو زیباترین آرزوی منی
منو از این عذاب رها نمی كنی
كنارمی به من نگا نمی كنی
تمام قلب تو به من نمیرسه
همین كه فكرمی برای من بسه
از این عادت با تو بودن هنوز
ببین لحظه لحظه م كنارت خوشه
همین عادت با تو بودن یه روز
اگه بی تو باشم منو میكشه
یه وقتایی انقدر حالم بده
كه می پرسم از هر كسی حالتو
یه روزایی حس می كنم پشت من
همه شهر میگرده دنبال تو

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: یک شنبه 5 تير 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

اگه.....

اگه گريه بزاره مينويسم

کدوم لحظه تورو از من جدا کرد

نگو اصلا نفهميدی نگو نه

تو بودی اونکه دستامو رها کرد

خودت گفتی خداحافظ تموم شد

منو تو سهممون از عشق اين بود

خوده تو حرمته عشقو شکستی

بريدی اخره قصه همين بود

اگه مهلت بدی يادت ميارم

روزايی رو که بی تو عينه شب بود

تمومه سهمت از دنيا عزيزم

بزار يادت بيارم يک وجب بود

 بهت دادم تمومه اسمونو

خودم ماهت شدم اروم بگيری

حالا ستاره ها دورت نشستن

منو ابری گذاشتی داری ميری

 

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: شنبه 4 تير 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دوست دارم....

زیر بارون نفسهاتو دوست دارم

 عطر خوبه  تو رو بارون میگیره

با تو زندگیم چه رویایی میشه

با تو این قلب یخی جون میگیره

دوست دارم تموم لحظه هامو با تو باشم

دوست دارم که دست گرمتو بگیرم

دوست دارم تموم خاطراتم با تو باشه

دوست دارم تو انتظار تلخ تو بمیرم

دوست دارم فقط چشهاتو باز کنی

تا ببینی که چقدر دوست دارم    



نويسنده: امید و آرزو تاريخ: پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دل تاب تنهایی ندارد


 

باور نکن تنهاییت را
من در تو پنهانم تو در من
ازمن به من نزدیکتر تو
ازتو به تو نزدیکتر من

باور نکن تنهاییت را
تا یک دلو یک درد داری
تا در عبور از کوچه ی عشق
بر دوش هم سر می گذاری

دل تاب تنهایی ندارد
باور نکن تنهاییت را
هرجای ای دنیا که باشی
من با توئم تنهای تنها

من با توئم هر جا که هستی
حتی اگر با هم نباشیم
حتی اگر یک لحظه یک روز
با هم در این عالم نباشیم



 

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: جمعه 21 خرداد 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

چه کاری با دلم کردی!

چه کاری با دلم کردی که از دنیا دیگه سیرم
که دائم بغضه تو سینم، دارم این گوشه می میرم
یهو چی شد که دل کندی، بگو چی شد که رنجیدی
چطوری عاشقم بودی، که اشک هام و نمی دیدی

یه چیزی خوب بگو دیگه، چرا ساکت شدی بازم
دارم داغون می شم آما.. نمی فهمی گل نازم
ببین عکس هارو آوردم، ببینی بلکه برگردی
چرا بی معرفت آخه، تو اینجوری باهام سردی

چقدر بی رحمه با قلبم، خدایا مردم از غصه
دارم دق می کنم اما، ازم حالی نمی پرسه
چه جوری می تونی بد شی، بری و بی خیالم شی
یه حسی تو دلم میگه، یه روزی عاشقم میشی

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: دو شنبه 16 خرداد 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

نميدانم چرا رفتی ...

نمیدانم چرا رفتی
نميدانم چرا !!! شايد خطا کردم

***
و تو ... بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی
 نميدانم کجا؟! تا کی؟! برای چه؟!
 ولی رفتی ...

***

بعد از رفتنت باران چه معصومانه مي باريد
 و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
 و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه برمی داشت ،
 تمام بالهايش غرق در اندوه غربت شد

***
 و بعد از رفتن تو آسمان چشمهايم خيس باران بود
 و بعد از رفتن تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت
 و من بی تو هزاران بار در لحظه خواهم مرد

***
 و بعد از رفتنت دريا چه بغضی کرد
 ميدانم تو نام مرا از ياد خواهی برد

***

هنوز آشفته چشمان زيبای توام ... برگرد!
 ببين که سرنوشت من چه خواهد شد
 و بعد از اين همه طوفان و وهم و پرسش و ترديد
 کسی از پشت قاب پنجره آرام و زيبا گفت:
 تو هم در پاسخ اين بی وفاييها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم

***
 و من در حالتی ما بين اشک و حسرت و ترديد
 کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست
 و من در اوج پاييزی ترين ويرانی يک دل
 ميان غصه ای از جنس بغض کوچک يک ابر

***
 نميدانم چرا !!!
 شايد به رسم عادت" پروانگی مان "
 برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهايت دعا کردم.

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: جمعه 16 ارديبهشت 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

وای بر من

 

واي بر من گر تو آن گم گشته ام باشي
كه بس دور است بين ما
كه آن سو
نازنيني
غنچه اي شاداب و صدها آرزو بر دل
دلي گهواره عشقي
كه چندي بيش نيست شايد و از
بازيچه بودن سخت بيزار است
واي بر من اگر تو آن گم گشته ام باشي
كه بس دور است بين ما
عاشق شدن و عاشق نمودن سخت دشوار است

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: یک شنبه 11 ارديبهشت 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تو کجایی سهراب؟

 

تو کجایی سهراب؟

آب را گل کردند چشم ها را بستند و چه با دل کردند...

وای سهراب کجایی آخر؟...

زخم ها بر دل عاشق کردند خون به چشمان شقایق کردند !

تو کجایی سهراب؟

که همین نزدیکی عشق را دار زدند,

همه جا سایه ی دیوار زدن !

وای سهراب دلم را کشتند

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: سه شنبه 30 فروردين 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

خیلی وقت....

خیلی وقت که یه بغضی تو صدامه

خیلی وقت که یه آهی تو نگامه

خیلی وقت حتی اشک هم قهر با من

تک و تنها تو قفس اسیر این تن

خیلی وقت خنده هام خیال و رویاست

آرزوهام چون حبابی روی دریاست

خیلی وقت که شب هام نوری نداره

توی آسمون می گردم واسه دیدن ستاره

خیلی وقت گلدون ها بدون آب اند

ماهی ها انگاری عمریه تو خواب اند

خیلی وقت قلب من خسته و پیره

برای سوختن و ساختن دیگه دیره

خیلی وقت قابی خالی رو دیواره

قابی بی عکس که تورو یادم می اره

خیلی وقت عشق تو پاها مو بسته

تنها من موندم و گیتاری شکسته.

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: دو شنبه 22 فروردين 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

ماه من غصه چرا؟


آسمان را بنگر كه هنوز بعد صد ها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم و آبي پر از مهر به ما مي خندد
يا زميني را كه دلش از سردي شب هاي خزان
نه شكست و نه گرفت
بلكه از عاطفه لبريز شد و
نفسي از سر اميد كشيد
و در آغاز بهار دشتي از ياس سپيد زير پاهامان ريخت
تا بگويد كه هنوز پر از امنيت و احساس خداست


ادامه مطلب
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: دو شنبه 8 فروردين 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

میخوام بگم دوستت دارم ولی روم نمیشه


میخوام بگم دوستت دارم ولی روم نمیشه
این دل بیقرار من یه لحظه آروم نمیشه


میخوام بگم دوست دارم میخوام که با تو بمونم
شعرای عاشقونمو فقط واسه تو بخونم


میخوام بگم دوست دارم هر جا باشی هرجا باشم
تو شادی و توی غما میخوام کنار تو باشم



میخوام بگم دوست دارم بگم تو قلب من تویی
اگه که درمون ندارم بدون که درد من تویی


میخوام بگم دوست دارم یه عالمه خیلی زیاد
شب که بهت فکر میکنم من دیگه خوابم نمیاد


میخوام بگم دوست دارم میخوام که اینو بدونی
اگه نمیتونم بگم اینو تو شعرام بخونی

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: جمعه 20 اسفند 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

غیر معمولی


دوستی ساده ی ما غیر معمولی شد
نمیدونم اون روز تو وجودم چی شد
نمیدونم چی شد که وجودم لرزید
دله من این حسو از تو زودتر فهمید
تو که باشی پیشم دیگه چی کم دارم؟
چه دلیلی داره از تو دست بردارم؟
بین ما کی بیشتر عاشقه من یا تو؟
هر چی شد از حالا همه چیزش با تو!

دیگه دسته من نیست بستگی داره به تو
بستگی داره که تو تا کجا دوسم داری
بستگی داره که تو تا چه روزی بتونی
عاشق من بمونی منو تنها نذاری

دست من نبود اگه اینجوری پیش اومد
میدونستم خوبی ولی نه تا این حد
انگاری صد ساله که تو رو میشناسم
واسه اینه انگار روی تو حساسم
منه احساساتی به تو عادت کردم
هر جا باشم اخر به تو برمیگردم

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: چهار شنبه 11 اسفند 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

بازی عشق

«دل از من برد و روی از من نهان کرد»
مرا سرگشته و بی آشیان کرد

به جان عاشقی غمگین و بیمار
نگارم ظلمهای بیکران کرد

چو دادم مژده پایان هجران
خلاف وعده با من هر زمان کرد

به چشم جان مشتاقم نیامد
ز دیده خون دل هردم روان کرد

چه گویم با دلی دربند عشقش
جفا و بنده آزاری چسان کرد

به جای آن ستمها کو روا داشت
به جانم، لطفها با دیگران کرد

دلم پردرد دید و هیچ انگاشت
«خدارا با که این بازی توان کرد»

 

(با تضمینی از غزل حضرت حافظ)

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: شنبه 30 بهمن 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

گفتم و گفتی

razeeshgh.mahtarin.com

 گفتی از ناله ی شبگیر کسی در قفسی ،بنویسم سخنی ،هر نفسی ،باز بسی...گفتی از چهره ی ماتم زده ی غم بنویس ...گفتی از ناله در این نامه فراوان بنویس !! ، گفتی و رفتی و جستی و ندانستی تو ، که من از روز ازل بسته به زنجیر تو ام … ، شبم از غم ، غمم از تو و تو گفتی بنویس !!! ، غم از این غم که ندارد ثمری هر سخنی …


ادامه مطلب
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: یک شنبه 24 بهمن 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

مرا کم اما همیشه دوست داشته باش...

مرا کم اما همیشه دوست داشته باش... این وزن آواز من است. عشقی که گرم وشدید است، زود می سوزد وخاموش می شود. من سرمای تو را نمی خواهم، ونه ضعف یا گستاخی ات را. عشقی که دیر بپاید شتابی ندارد، گویی که برای همه عمر، وقت دارد. مرا کم اما همیشه دوست داشته باش. این وزن آواز من است. اگر مرا بسیار دوست بداری، شاید حس تو صادقانه نباشد. کمتر دوستم بدار تا عشقت ناگهان به پایان نرسد! من به کم هم قانعم و اگر عشق تو اندک، اما صادقانه باشد. من راضی ام. دوستی پایداراز هر چیزی بالاتر است.


 


ادامه مطلب
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: پنج شنبه 30 دی 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

یه روز یه دل شکوندم

یه روزی یه جایی یه دل شکوندم                       یکی عاشقم شد به پاش نموندم
چه آسون چه راحت ازش گذشتم                        دلم رو به قلبی دیگه سپردم
پریشون و گریون و دل شکسته                        هنوزم به هیچکی دلی نبسته   
چقدر می گفت دوباره، دوباره برگرد                   چه روزا که بی من
تنهایی سر کرد




اما حالا که دارم فکر می کنم می بینم انگار

اونی که باخته بازی رو فقط من بودم انگار
حتی یه بار نشد که بعد از اون عشق و ببینم

از شدت عشق از رو لبی بوسه بچینم
پشیمونم پشیمونم من دیگه بی تو نه نمی تونم

نمی خونم نمی خونم من دیگه جز برای تو نمی خونم

گاهی به جز صبر چیکار می شه کرد؟!

 

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: دو شنبه 27 دی 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تک و تنها شدم من

در این دنیا تک و تنها شدم من، گیاهی در دل صحرا شدم من، چو مجنونی که از مردم گریزد، شتابان در پی لیلا شدم من... چه بی ثمر می خندم، چه بی ثمر می گریم، به ناکامی چرا رسوا شدم من، چرا عاشق چرا شیدا شدم من، من آن دیر آشنا را میشناسم، من آن شیرین ادا را می شناسم، من آن زود آشنا را می شناسم، محبت بین ما کار خدا بود، از اینجا من خدا را می شناسم، خوش آن روزی، که این دنیا سر آید، قیامت با قیام محشر آید، بگیرم دامن عدل الهی، بپرسم کام عاشق کی بر آید؟؟؟


فدای مهربونی هات اگه دلم به خاطرت شکست، برو فدای خنده هات، گریه اگه راه چشام و بسته، رفتی من و با غصه ها تو بی کسی تنها گذاشتی، اما اینجا یکی عاشقونه به یاد تو نشسته، مثل پرنده ها یه روز عاشق پر زدن شدی، تو پرزدی به آسمون، من موندم و بال و پر شکسته، حالا تو تنگیه قفس، بغض بزرگی تو گلوم نشسته، فدای گرمیه صدات اگه صدام از عشقت و گرفته...

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: دو شنبه 27 دی 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عشق يعني....



عشق يعني معني يك انتظار عشق يعنی واژه هاي بيقرار
عشق يعني چشمهاي ارغوان عشق يعني گريه هاي بي امان
عشق يعني لحظه اي آبي شدن در سكوت و اشك مهتابي شدن
عشق يعني كوچه باغ خاطره عشق يعني انزوا و فاصله
عشق يعني حس غمناك حضور چشم ها در آرزوي يك عبور
عشق يعني نبض سرخ لاله ها دشتهاي سبزي از آلاله ها
عشق يعني موجي از درياي جان در تلاطم هاي امواجي نهان
عشق يعني نم نمي پاك و زلال عشق يعني آرزوهاي محال
عشق يعني وسعت تنها شدن لحظه اي هم پوچ و بي معنا شدن
عشق يعني سايه سار پونه ها عشق يعني شبنم و بابونه ها
عشق يعني گونه ها را تر كنيم عشق يعني زندگي از سر كنيم
عشق
تنها راز قلب عاشق است عشق يعني اشك را باور كنيم


نويسنده: امید و آرزو تاريخ: سه شنبه 24 دی 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

ای قلب من بارانی ات کردند و رفتند

 

 

ای قلب من بارانی ات کردند و رفتند      

                             کنج قفس زندانی ات کردند و رفتند

در سایه های شب تو را تنها نوشتند    

                               سرشار سرگردانی ات کردند و رفتند

احساس پاکت را همه تکفیر کردند   

                             محکومِ بی ایمانی ات کردند و رفتند

هرشب تورا دعوت به بزم تازه کردند   

                            در بزمشان قربانی ات کردند و رفتند

زخمی که رستم از شَغاد قصه اش خورد    

                         مبنای این ویرانی ات کردند و رفتند

 

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: 29 آذر 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

شعر زيبا از حميد مصدق عاشق فروغ فرخزاد
گفته می شود که حميد مصدق عاشق فروغ فرخزاد بوده است که به هم نرسیده بودندو یکی از اشعار آنها در وصف هم به قرار زیر است
  
شعر زیبای حميد مصدق
تو به من خنديدي و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من كرد نگاه 
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك 
و تو رفتي و هنوز، 
سالهاست كه در گوش من آرام آرام 
خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم 
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم 
كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت 
 
جواب زيباي فروغ فرخ زاد

من به تو خنديدم 
چون كه مي دانستم 
تو به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدي 
پدرم از پي تو تند دويد 
و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه 
پدر پير من است 
من به تو خنديدم 
تا كه با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم 
بغض چشمان تو ليك لرزه انداخت به دستان من و 
سيب دندان زده از دست من افتاد به خاك 
دل من گفت: برو 
چون نمي خواست به خاطر بسپارد گريه تلخ تو را ... 
و من رفتم و هنوز سالهاست كه در ذهن من آرام آرام 
حيرت و بغض تو تكرار كنان 
مي دهد آزارم 
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم 
كه چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: 27 آبان 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

به تو که فکر میکنم از همیشه بهترم

وسط غربت آب صدفی شناورم

به تو که فکر می کنم، باغ خوش عسل منم

غنچه و پولک منم، بهترین ململ منم

دستمو بگیر...

تو رو که مینویسم دست من خوشبو میشه

دسته نرگس میشه، ناف صد آهو میشه

به تو که فکر میکنم ساز خوش صدا منم

رقص یک پر در هوا، رقص واژه ها منم

دستمو بگیر...

 به تو که فکر میکنم گر میگیرم از خوشی

مثل یک رنگین کمون وسط جمعه کشی

دستمو بگیر تا بالم در بیاد

که تن من رقص جانانه میخواد

رقص آزادی رنگای قشنگ

رقصی که پدربزرگ یادم نداد

دستمو بگیر...

 

 شهیار قنبری

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: 3 آبان 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

حافظ

 

زلف بر باد مده تا ندهی بربادم
ناز بنیاد مكن تا نكنی بنیادم

 

می مخور با همه كس تا نخورم خون جگر
سر مكش تا نكشد سر به فلك فریادم

 

زلف را حلقه مكن تا نكنی در بندم
طره را تاب مده تا ندهی بر بادم

 

یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم
غم اغیار مخور تا نكنی ناشادم

 

رخ برافروز كه فارغ كنی از برگ گلم
قد برافراز كه از سرو كنی آزادم

 

شمع هر شمع مشو ورنه بسوزی مارا
یاد هر قوم مكن تا نروی از یادم

 

شهره شهر مشو تا ننهم سر در كوه
شور شیرین منما تا نكنی فرهادم

 

رحم كن بر من مسكین و به فریادم رس
تا به خاك در آصف نرسد فریادم

 

حافظ ار جور تو حاشا كه بگرداند روی
من از آن روز كه در بند توأم آزادم...

 

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: 1 آبان 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

بی تو طوفان زده دشت جنونم

بی تو طوفان زده دشت جنونم
صید افتاده به خونم
تو چه‌سان می‌گذری غافل از اندوه درونم؟

بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
بی من از شهر سفر کردی و رفتی
قطره‌ای اشک درخشید به چشمان سیاهم

تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم
تو ندیدی ...
نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی

چون در خانه ببستم،
دگر از پا نشستم
گوئیا زلزله آمد،
گوئیا خانه فروریخت سر من

بی تو من در همه شهر غریبم
بی تو، کس نشنود از این دل بشکسته صدائی
بر نخیزد دگر از مرغک پر بسته نوائی

تو همه بود و نبودی
تو همه شعر و سرودی

چه گریزی ز بر من
که ز کوی‌ات نگریزم
گر بمیرم ز غم دل
به تو هرگز نستیزم

 

 

من و یک لحظه جدایی؟!
نتوانم، نتوانم
بی تو من زنده نمانم


هما میر افشار

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: 30 مهر 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

یاد آن روز بخیر

و صدای باران ، و سکوتی دلگیر

و نوایی که تو را می خواند : آه ای همدم ِ من زود بیا

یاد ِآن روز بخیر ،یاد ِ آن روز ِ سپید

یاد آن روز که دیدار ِ تو شد قسمت ِ من

یاد آن روز که نقاش ِ زمان

طرح ِ چشمانِ تو را

ساخت اندازه ی دیوار دلم

یاد آن روز بخیر ..

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: 30 مهر 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

مغرورانه اشك ريختيم چه مغرورانه سكوت كرديم چه مغرورانه التماس كرديم چه مغرورانه از هم گريختيم غرور هديه شيطان بود و عشق هديه خداوند هديه شيطان را به هم تقديم كرديم هديه خداوند را از هم پنهان کرديم .

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to razeeshgh.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com